پایگاه خبری ایلام رویداد

ایلام رویداد | به نقل از پایگاه خبری راسان خبر؛ کوله پشتی را وسط حیاط پهن و با بی حوصلگی روی آن نشسته و به درب مدرسه خیره شده بود. هم کلاسی های او یکی پس از دیگری آنجا را ترک می کرند. مدرسه خلوت و هوا رو به تاریکی میرفت. دختری کم سن شاید ۱۵_۱۶ ساله به طرفش آمد او را بغل و برای دیر آمدن از او معذرت خواهی کرد.

مدیر مدرسه با دیدن دختر، او را صدا زد و به سمت او رفتند. خانم صمدی در حالی که صدایش می لرزید و بغض گلویش را گرفته بود، اصرار داشت؛ مادرت به دیدن “محمد” بیاید این روزها او بدجور بهانه می گیرد.

سارا در حالی که اشک چشمانش را با سرآستین مانتو پاک می کرد گفت؛ مادرم حاضر به دیدن ما نیست. ما را دوست ندارد و گریه کنان به طرف درب حیاط مدرسه به راه افتادند.

ماجرا را از مدیر مدرسه جویا شد؛ سارا و دو برادرش فرزندان طلاق هستند، والدین آنها چندین سال پیش  از هم جدا و در حال حاضر با مادربزرگ خود زندگی می کنند.

 قرار شد در صورت رضایت خانواده، با سارا مصاحبه ی داشته و درد دل های او را بشنوم. چند روز بعد خانم مدیر طی تماسی از موافقت مادر بزرگ انها خبر داد و به این بهانه راهی مدرسه شدم.

سارا و دو برادرش داخل اتاق مهدکودک مدرسه منتظر نشسته بودند. محمد سرش را روی شانه و مهدی دست او را محکم گرفته بود.


 مژه های بلند و رنگ سبز چشمان سارا زیبایی چهره ی او چند برابر کرده بود. نمی دانستم سوالاتم را از کجا شروع کنم که خودش برای صحبت پیش قدم شد و از بی مهری مادر و ترک یکباره پدر گفت.

سارا با بغض گفت؛ زمانی که ما کوچک و نیازمند محبت پدر و مهر مادری بودیم والدین ما از هم جدا و ما قربانی تصمیمات آنها شدیم.

وی ادامه داد: پدرم اوایل سال ۹۶ به دلیل ورشکستگی در کار و بالا آوردن بدهی چندصد میلیون تومانی و از ترس زندان یک شب بی خبر ما را برای همیشه ترک کرد.

وی افزود: یک ماه بعد از رفتن او، مادرم به بهانه های مختلف ما را چند روز چند روز به امان خدا رها می کرد. با کوچکترین حرفی ما کتک می زد. انگار ما را به دنیا نیاورده بود.

سارا اضافه کرد: او برای جدا شدن از پدرم درخواست طلاق غیابی داده بود. مادربزرگم وقتی از تصمیم (صنم) آگاه شد دست های او را بوسید، با چشمان گریان التماس می کرد، بچه ها را رها نکن آنها هنوز خیلی کوچک هستند در نبود پسرم خرج و مخارج شما را تامین می کنم اما مادرم توجهی به حرف های او نداشت.

وی با چشمان خیس گفت؛ سرانجام صبح روز ۲۰ شهریور سال ۹۶ وقتی من و بردارانم خواب بودیم مادرم بدون اطلاع ما را برای همیشه ترک و تقدیر ما را به سرنوشتی سپرد که او و پدرمان برای ما رقم زده بودند.

وی افزود: صنم میان این همه بی مهری، مشکل بزرگ زندگی را وجود من و بردارانم می دانست و از دیدن ما عاجز یود.

چند سال داشتید؟ آن زمان من ۱۰ سال، مهدی۲ سال و برادر کوچکم محمد ۱۱ ماه و شیرخواره بود.

با گریه ادامه داد: محمد موقع ترک مادرمان تنها ۱۱ ماه داشت و وابسته به شیر او بود. از فراق نبود صنم شب و روز گریه می کرد، از شدت تب زیاد لباس خود را بالا و شکمش را روی سرامیک آشپزخانه می گذاشت، زبان او خشک و ترک زده شده بود.

سارا گفت: چندین بار از طریق بزرگان فامیل به درب خانه خاله ام که مادرم آنجا زندگی می کرد رفتیم اما او حاضر به دیدن ما نشد و حتی درب را به روی ما باز نمی کرد.

وی بیان داشت؛ ۵ سال آواره دادگاه خانواده بودیم. صنم با حضور در جلسات بدون آنکه ما را نوازش یا لبخندی بزند از کنار ما با بی مهری رد می شد. به گواه درب و دیوار دادگاه، او مهر مادری نداشت.

از پدرتان خبری شد؟ بعد از چهار سال، با مادربزرگم تماس گرفت. چند روز بعد به خانه برگشت.

سارا ادامه داد: از خوشحالی دیدن پدرم بی مهری های مادرم یادم رفت. به محض برگشت اول سراغ او را گرفت وقتی از داستان زندگی و طلاق خبردار شد اه بلندی کشید. اشک از چشمانش سرازیر شد.

وی گفت: مادرم وقتی از برگشت پدرم خبردار شد با مامور به درب خانه آمد. سعید نیز با پرداخت مبلغی از مهریه اینبار برای همیشه ما را ترک کرد.

از پدرتان خبری دارید؟ نه متاسفانه. حدود ۶ سال از رفتنش می گذرد. حتی یک تماس هم با ما نگرفته است.

مادرتان ازدواج کرد؟ نه. در حال حاضر با خانواده خاله ام زندگی می کند.

از خودت بگو؛ آن موقع تنها ۱۰ سال سن داشتم. به خاطر نگهداری از برادرانم یکسال ترک تحصیل و با مراقبت جای خالی پدر و مادر را تا حدودی برای آنها پر کردم.

برادرانت کجا زندگی می کنند و چند سال دارند؟ مهدی ۸ سال، محمد ۷ سال. آنها پیش مادربزرگم زندگی می کنند. او زن مهربان و با محبی است. برادرهایم کم و کسری در زندگی ندارند. 

خودت ازدواج کرده اید؟ چند ماه است با یکی از اقوام پدریم ازدواج و زندگی خوبی دارم. شوهرم مرد خوب و مهربانی است. 

 آرزویی دارید؟ یکبار دیگر پدرم را ببینم و او را بغل کنم. (گریه)

حرفی برای گفتن دارید؟ من و محمد و مهدی سختی های زیادی در آن زمان کشیده ایم. ته دلم ما غم عجیبی هست و این حس را فقط کودکان که تجربه این زندگی تلخ را دارند می فهمند.

سارا در پایان تاکید کرد: یکی از نیازهای اساسی کودکان، محبت و عشق والدین است که متاسفانه ما از این نعمت برخوردار نبودیم.

یک کارشناس خانواده در گفت و گو با خبرنگار ما گفت: تأثیرات طلاق بر کودکان میتواند به صورت متنوعی ظاهر شود. این تأثیرات شامل مشکلات روانی مثل اختلالات روانی، احساس پرخاشگری، احساس گناه، و تمایل به منزوی شدن میشود. کودکان ممکن است با خلاء عاطفی مواجه شوند و در برخی موارد دوگانگی ناراحتی و خوشحالی را تجربه کنند.

وی افزود: همچنین، افزایش استرس و اضطراب نیز از مشکلاتی است که ممکن است در کودکان مشاهده شود. از دیگر مشکلات ممکن میتوان به مشکلات تحصیلی، مشکلات در روابط اجتماعی با دیگران، و کاهش اعتماد به نفس اشاره کرد.

وی ادامه داد: طلاق والدین، بدون توجه به اراده کودکان، بر زندگی آنها تأثیر میگذارد. کودکان در این دوران، شرایط سخت و فشارهای زیادی را تجربه میکنند.

این کارشناس خانواده بیان داشت: بعضی از کودکان خود را به عنوان عاملی مقصر در طلاق والدین میبینند و احساس میکنند که آنها باعث جدایی والدین شدهاند. در این مواقع، والدین باید قبل از اقدام به طلاق، به کودکان خود دلایل و علتهای جدایی را با توجه به درک و شناخت کودکان توضیح دهند تا از ایجاد احساس گناه در کودکان جلوگیری کنند.


منبع: پایگاه خبری راسان خبر

https://rasankhabar.ir/?p=101085

نویسنده:
سمیه آذرمهر
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان