گفتوگو با مردی که با تلسکوپش به روستاها و شهرهای محروم از امکانات سفر میکند تا سهم شان از تماشای زیباییهای آسمان را به آن ها برگرداند.
به گزارش ایلامرویداد به نقل از ترنم بهاری؛ گفتوگو با مردی که با تلسکوپش به روستاها و شهرهای محروم از امکانات سفر میکند تا سهم شان از تماشای زیباییهای آسمان را به آن ها برگرداند.
الهه توانا | روزنامهنگار : «بچه که بودم، شبهای تابستان همه زیر طاق آسمان سپری میشد. منتظر بودیم مدرسه تعطیل شود تا راهی روستای پدری شویم، جایی نزدیکی طالقان با آسمانی که آلودگی نوری دستش به آن نرسیدهبود. روی پشتبام که دراز میکشیدیم، ستارهها انگار یک وجب از ما فاصله داشتند. دلم میخواست بفهمم آن بالا چه خبر است اما راهی نداشتم جز یک کتاب «عصر فضا» که هدیهای ازطرف عمویم بود و یک دوربین تکچشمی که با آن ماه را تماشا میکردم. آرزو داشتم یک تلسکوپ بزرگ داشتهباشم تا هم خودم سر از آسمان دربیاورم و هم زیباییهایش را به دیگران نشان بدهم. حالا این آرزو برآورده شدهاست.» این شروع قصه «اکبر نعمتی» است. کسی که چندماهی است با خودرو شخصی دل به جاده میزند، سر از روستاها و شهرهای دور از امکانات درمیآورد و با تلسکوپش برنامه رصد آسمان برپا میکند. اکبر نعمتی، ۴۳ساله است و اهل تهران. کارشناسی مهندسی مکانیک، کارشناسی زبان اسپانیایی و ارشد محیطزیست دارد، عکاسی حرفهای میکند، در حوزه گردشگری دستی بر آتش دارد و مدیر «دانشنامه پرندگان ایران» است اما اگر ازش بپرسید شغل اش چیست، جواب میدهد: «طراحی سایت»! او که سالها در حوزه نجوم مطالعه آزاد داشته و تجربه برگزاری برنامههای رصدی دارد، حالا مدت کوتاهی است پروژه «آسمان شب برای همه» را راه انداختهاست. در ادامه گفتوگوی من با این مهندس همهفنحریف را میخوانید.
همهچیز از یک سفر اتفاقی شروع شد
ماجرای سفرهای تلسکوپی اکبر نعمتی از حدود دو ماه پیش شروع شد: «در دنیا سالهاست که در یکی از روزهای تعطیلات آخر هفته بین پانزدهم آوریل تا پانزدهم می، یعنی وقتی ماه در حالت تربیع باشد(حالتی در ماه که یک چهارم از آن روشن باشد یعنی نصف نیمکره آن را مردم زمین ببینند)، هفته نجوم آغاز میشود که تمرکزش بر فعالیتهای ترویج علم و برنامههای رصدی است. ستارهشناسی، جزو علوم پرچمدار ترویج علم در دنیاست. یعنی وقتی میخواهند علم را بهزبان خودمانی به مردم معرفی کنند، با ستارهشناسی شروع میکنند و از آنجاییکه تقریبا همه علوم پایه به نجوم متصلاند، آشنایی با این رشته درواقع پایه آشنایی با ریاضی، شیمی، فیزیک و محیطزیست است. فرقی هم ندارد که مخاطب یک کودک باشد یا فردی سالخورده، علاقه به نجوم و رصد آسمان، سنوسال نمیشناسد. در ایران مجله «نجوم» بود که در سال ۸۴ برای اولینبار هفته نجوم برگزار کرد و کمکم شهرهای دیگر هم به این برنامه پیوستند. تا اینکه انجمن نجوم این فعالیتهای پراکنده را درقالب یک برنامهریزی مدون، سامان داد و حالا سالی یکبار شانس عمومی تماشای آسمان به همه مردم روی می آورد، البته نه دقیقا همه مردم بلکه کسانی که در شهرهای برخوردار از امکانات زندگی میکنند. من هم سالهاست در برنامه هفته نجوم در تهران غرفه ترویج علم دارم، مسابقه برگزار میکنم و به برنده تلسکوپ هدیه میدهم. امسال حدود یکماه بعد از برگزاری هفته نجوم، خیلی اتفاقی در فضای مجازی با یک کتابخانه در روستای «دهگهان» کرمان آشنا شدم که به کوچکترین کتابخانه ایران معروف شدهاست. به مسئول کتابخانه پیام دادم و پرسیدم که مایلاند برایشان برنامه نجومی برگزار کنم. جواب مثبت بود و اوایل تیرماه امسال راهی دهگهان شدم.»
شریک شدن آسمان با دیگران رویای کودکیام بود
آقای نعمتی میگوید: آرزوی بچگیاش یعنی نشان دادن آسمان به دیگران، همیشه پس ذهنش بوده اما درحد یک رویا و حتی تصمیم سفر به دهگهان هم باعث نشده که به آن بهچشم پروژهای انجامشدنی نگاه کند اما تجربه این سفر، ماجرا را طور دیگری پیش میبرد: «سفر به دهگهان را طوری برنامهریزی کردهبودم که هفته اول ماه قمری باشد و بتوانیم ماه را رصد کنیم. شب اول بعد از یک ساعت رصد، هوا ابری شد و ابر جلوی ماه را گرفت. هواشناسی میگفت تا ساعت ۲ بامداد آسمان باز میشود. برای مردم شرایط را توضیح دادم. عدهای همانجا ماندند و عدهای دیگر رفتند و رأس ساعت برگشتند تا برنامه رصدمان را ادامه بدهیم. دیدن این ذوق و علاقه آنقدر هیجانزدهام کرد که تجربهام را توئیت کردم. سیل واکنشهای مثبت سرازیر شد، خیلیها پیام دادند و خواستند که به شهر آنها بروم. راستش قصد من از سفر به دهگهان صرفا این بود که یک برنامه ترویج علم در جایی غیر از تهران برگزار کنم و هیچ ایدهای درباره مداومتش نداشتم اما واکنش مردم را که دیدم، فکر کردم باید این کار را در شهرها و روستاهای دیگری که به امکانات رصد دسترسی ندارند، پیگیری کنم.» دهگهان و کهنوج و رستمآباد در کرمان، ملایر در همدان، مریوانِ کردستان و نودشه در کرمانشاه، جاهایی هستند که نعمتی در همین مدت کوتاه در آنها برنامه رصد را برگزار کردهاست. تجربه تماشای آسمان در نودشه که هنوز آثار جنگ بر چهره دارد، جزو ماندگارترینها بودهاست: «جایی که تلسکوپ را برپا کردیم، نزدیک مرز ایران و عراق بود. این فکر مدام توی سرم بود که آسمان، مرز ندارد. فرقی نمیکند روی زمین در کدام مرزهای سیاسی باشی، تماشای آسمان همه انسانها را بههم پیوند میدهد.»
مردم در خانهشان از من پذیرایی میکنند
اکبر نعمتی وقتی مقاصد سفرش را مناطق محروم انتخاب کرد، میدانست با چه چیزی مواجه خواهدشد با اینحال آنچه همزمان باعث شگفتی و انگیزهاش میشود این است که دغدغههای معیشتی نتوانسته دغدغه دانستن و آگاهی را در دل مخاطبانش خاموش کند: «بیشتر جمعیت نودشه، کولبر هستند. در برنامه رصد خیلی از بچههایی که آمدهبودند از کولبرها بودند. مردم برایم تعریف کردند که وقتی سال گذشته یکونیم متر برف در روستایشان بارید، پنج روز تمام به آب و برق دسترسی نداشتند و راه را خودشان باز کردند چون ازطرف مراجع رسمی هیچکس سراغی ازشان نگرفت. شب اول میتوانم بگویم حدود ۲۵۰نفر در برنامه شرکت کردند، بدون آنکه اطلاعرسانی خاصی انجام شدهباشد. عکسهای برنامه که رفت توی کانال تلگرامی روستا، اقامتم در آنجا یک شب دیگر تمدید شد چون خیلیها ناراحت بودند که شب اول نتوانستند شرکت کنند.» ادامه دادن پروژه آسمان شب، قطعی است اما کسی که برای چندوچونش تصمیم میگیرد حالا دیگر نه اکبر نعمتی، بلکه دوستداران آسماناند. «از شهرهای مختلف با من تماس میگیرند و دعوتم میکنند. چندوقت پیش تماسی از زابل داشتم. گفتند توفان شن که تمام شد، دوست داریم بیایی اینجا. شهرکردیها زنگ زدند و گفتند ۱۰ روز است که آب نداریم و نمیتوانیم دعوتت کنیم اما شرایط که عادی شد، حتما بیا. از سمیرم اصفهان هم تماس داشتم. احتمالا برنامه بعدی سمیرم خواهدبود.» میپرسم هزینه این سفرها از کجا تأمین میشود؟می گوید: «کاملا شخصی است. البته بگویم که هزینه این سفرها صرفا شامل رفتوآمد و تعمیر خودرو است. اقامت و خوردوخوراک را اهالی شهر و روستای مقصد تقبل میکنند.»
کمبود امکانات، حریف میل به آگاهی نمیشود
«چطوری می شه فضانورد شد؟ ستارهشناسی، رشته دانشگاهی داره؟ نجوم بخونیم، کار پیدا می شه؟» اکبر نعمتی میگوید، از سوالهایی که بچهها میپرسند، دلگرم میشود چون دستکم در ذهن عدهای از آنها جرقهای برای رفیق شدن با آسمان زده میشود: «اگر برنامههای رصدی باعث شود که فقط یک نفر، علاقهاش را پیدا و راه تحصیل و شغل آیندهاش را متناسب با آن انتخاب کند، برای من کافی است. البته بچههای روستا با آسمان بیگانه نیستند. در مناطق دور از شهر، آسمان آنقدر تاریک است که مردم حتی به دیدن راهشیری عادت دارند اما وقتی جزئیات بیشتری از فضای بالای سرشان میبینند، ذوق کردنشان تماشایی است؛ حفرههای ماه، قمرهای مشتری، حلقههای زحل برایشان خیلی جالب است؛ بهویژه برای آنهایی که توی کتابهای درسیشان چیزی درباره اینها خواندهاند. بعد از برنامه، کمابیش ارتباطم با بچهها ازطریق فضای مجازی حفظ میشود. الان بچههای مریوان مشغول هماهنگی با کردستان عراقاند که پروژه آسمان شب را در سلیمانیه هم برگزار کنیم. نماینده پارلمان کردستان عراق که استوری فعالیتهای ما را دیدهبود، ابراز تمایل کرد که آنجا هم برنامه داشتهباشیم و حالا خود بچهها مسئولیت هماهنگیاش را برعهده گرفتهاند.» اکبر نعمتی با تلسکوپش، به کسانی که سهمی از شگفتیهای آسمان ندارند، فرصت تماشا هدیه میدهد اما آیا این کار، لبه تیز و سویه مخالفی ندارد؟ به بچههای بیبهره از امکانات این پیام را نمیدهد که علمی وجود دارد که میشود با آن فضای بالای سر را شناخت اما این علم، مال تو نیست؟ نعمتی میگوید: «در مریوان دختربچه هفت، هشتسالهای همراه پدربزرگش آمدهبود برای رصد. موضوع بحث درباره چگالی زحل بود و من گفتم چگالی زحل از آب کمتر است. دختربچه رو به جمع توضیح داد منظور از این حرف این است که اگر یک اقیانوس داشتهباشیم و زحل را توی آن بیندازیم، میآید روی آب. در تمام طول بحث، توضیحات من را به کردی برای بقیه ترجمه میکرد و چیزهایی را که بلد بود، اضافه میکرد. فهمیدم مادرش برایش کلی کتاب میخرد و خودش هم شیفته مستندهای علمی است. تجربه آشنایی با این بچه میگوید، لازم نیست بابت نکتهای که مطرح کردید، نگران باشم. بچههای مناطق کمبرخوردار بهرغم نبود امکانات، میتوانند راهشان را پیدا کنند اما قابلانکار نیست که مسیر سختتری پیشرو دارند.»
پروژه آسمان شب بینالمللی خواهد شد
عجیب نیست که یک نفر کار و زندگیاش را برای مدتی هرچند کوتاه رها کند تا آسمان را با دیگران شریک شود؟ نعمتی میگوید: واکنش مردم بیشتر از اینکه نشان تعجب باشد، حاکی از قدردانی است. «شب اول برنامه رصدی بارها از زبان مردم شنیدم که تو اینهمه راه بهخاطر ما آمدی. هیچکس از مسئولان به ما توجه نمیکند و تو نمیدانی چه کار بزرگی برایمان انجام دادی. شنیدن این حرفها اشکم را درآورد چون اصلا فکر نمیکردم که چنین کاری آنقدر درنظرشان ارزشمند باشد. از نودشه که به سمت مریوان میرفتم، در روستای «هجیج» با آقایی آشنا شدم. دعوتم کرد به خانهاش ولی چون برنامه رصد داشتم، نپذیرفتم. بهجبران تعارفش آدرس محل برنامه را برایش فرستادم. شب بعد با عروس و داماد و ۱۰تا ۱۵ نفر از اعضای خانوادهاش آمد برای رصد. محل رصد، خارج از شهر بود. کلی رانندگی کردهبودند که خودشان را به برنامه برسانند. این قدرشناسی و علاقه برای من خیلی ارزشمند است.» اکبر نعمتی می افزاید: بهرغم آنکه پیامهای تحسینآمیز زیادی دریافت کرده، هنوز کسی حاضر نشدهاست که در برنامههای رصدی به او بپیوندد. «البته قابلدرک است. در شرایط سخت اقتصادی فعلی نمیشود از کسی توقع داشت که چندروز از کارش بزند و خودش را در شرایطی ناآشنا و غیرقابل پیشبینی قرار بدهد. من اما مصمم به ادامه دادن «آسمان شب برای همه هستم» و قصد دارم این پروژه را به سازمان ملل معرفی کنم. وبسایت پروژه هم تا چندروز آینده به دو زبان فارسی و انگلیسی آماده میشود که جنبهای بینالمللی به کار بدهم.» اکبر نعمتی که اینروزها سخت مشغول کار و برنامهریزی و هماهنگی است، مثل همه کسانی که یک چشمشان به آسمان است، از خیالپردازی غافل نیست. «همیشه آرزو داشتم یکروز بروم ایستگاه فضایی و زمین را از آن بالا نگاه کنم. در نودشه، موقع رصد، ایستگاه فضایی از بالای سرمان رد شد. از ذهنم گذشت که روزی چنان آرزویی داشتم و حالا دارم سعی میکنم کسان دیگری را در رویایم شریک کنم.»
منبع:ترنمبهاری
http://taranombahari.ir/?p=11237