پایگاه خبری ایلام رویداد

ایلام رویداد | به گزارش پایگاه خبری ایلام رویداد به نقل از سایت راسان خبر از ایلام؛ چندین روز مانده به سال نو، همه جا شلوغ تا چشم کار می کند جمعیت است، افرادی که شاید سفره معیشت انها کوچک باشد اما تلاش می کنند آیین باستانی عید نوروز را با خرید سبزه، ماهی، هفت سین و …پاس بدارند.

به اطراف خیابان ها که نگاه می کنیم کودکان کار و خیابانی دیده می شود که به دلایل مختلف، بدسرپرستی، فقر مالی و…. با سن کم تلاش می کنند کمک خرج خانواده های خود باشند. چهره ی معصوم آنها دل هر انسانی را از ناملایمت های روزگار که چرا باید سهم زندگی آنها سختی باشد آزرده می کند.

کودکانی که دراوج فقر، لبخند به مخاطبان هدیه می دهند!

اکثر کودکان خیابانی و کار بدون حمایت و مراقبت والدین و بزرگسالان در شرایط بسیار سخت زندگی می کنند که به ناچار به شغل های کاذب روی می آورند.

فقر طوری بر سرنوشت این کودکان تاثیر گذاشته که علاوه بر اینکه از بهداشت و آموزش محروم شده در آینده نیز دچار مشکلات جسمی و روانی می شوند.

دست هایی که مشقت حمل می کند!

حدود ۱۲ سال سن دارد، هنوز دستهایش برای حمل مشقت های زندگی خیلی کوچک است. ترازو وزن کش زیر بغلش نشان از وضعیت نابسامان زندگی او دارد. با حرکت سریع چشمانش متوجه می شوی دنبال مکانی پرتردد برای کار می گردد. درمانده شانس خود را کم می بیند. سرانجام در لابلای دست فروشان جایی را پیدا، بساطش را پهن و به امید کسب درآمد لبخند از لب هایش برچیده نمی شود.

ساعت به ۱۲ ظهر رسید اما از مشتری خبری نیست. پلک هایش سنگین و به سمت بسته شدن می رود. انگار چندین روز نخوابیده است خوابش شیرین، اما باید پولی بدست بیاورد. سرش را به دیوار بانک چسباند، چرت لحظه ی میزند، هر از گاهی نگاهش به سمت پایین هدایت می شود. حواسش به ترازو وزن کشی است که مبادا در شلوغی بازار وسیله کارش ناخواسته لگد مال و شکسته شود.

لنز دوربین را به سمتش تنظیم کردم. چشمش که به من افتاد هر دو دستش را روی صورتش گذاشت و با صدای نحیفش فریاد زد تور خدا عکس نگیر. اطرافیان با صدای وی نگاهشان به سمت من خیره، اما بی تفاوت رد شدند.

به سمتش حرکت کردم، چندین بار التماس کرد عکس را حذف کنم. غم عجیبی در چهره ی این کودک کار دیده می شد. با دستهای ظریفش عجله ای بساط کارش را جمع و به سمت پیاده راه حرکت کرد. دنیالش رفتم چند دقیقه بعد در حالی که اطرافش را هراسان نگاه می کرد به دیوار فرمانداری تکیه و دوباره ترازو وزن کشی را از داخل کیسه بیرون آورد.

تکه ی صمونی که معلوم نبود که چه زمان پخت شده است را از گونی در اورد و شروع به خوردن کرد. از نحوه جویدن معلوم بود دندان هایش نای خورد کردن این تکه نان را ندارد.

دوباره به سمتش رفتم. تا خواست بلند شود گفتم می خواهم وزنم را بکشی. هنوز حرفم تمام نشده بود که آهسته گفت” گرسنه ام” و این حرف بهانه ی شد که پاسخ سوالاتم را بگیرم.

دوران شیرین کودکی که با دشواری سپری شد!

از نحوه ی حرف زدنش مشخص بود دوران کودکی سختی را گذرانده است. در سن ۷ سالگی  و در اوج شیرین کودکی، مادر و پدرش را از دست داده  و حالا با خواهر و دو برادرش زندگی می کزد.

اسمش آرش بود( مستعار)، تا کلاس سوم ابتدایی درس خوانده بود. خواهرش خانه های مردم را نظافت و برادرانش ضایعات باکس های زباله را جمع می کردند.

پدرش حین کارگری از ساختمان نیمه کاره به زمین سقوط و مادرش نیز چند ماه بعد سکته و هر دو اسیر خاک می شوند.

سوالاتم را با این گفته که کجا زندگی می کنید شروع کردم؛ اجاره نشین و منزل آنها در یکی از محلات حاشیه شهر ایلام بود. به گفته ی وی، در این منطقه کودکان کار دیگری به اسم های یوسف، سجاد، وحید(مستعار) نیز زندگی می کردند.

از چند سالکی کار می کنی؟ ۷ سالگی! اوایل من و برادرهایم رضا و سعید (اسم مستعار) برای تمیز کردن شیشه های خودرو، سر چهار راه های شلوغ شهر ایستاده و منتظر می شدیم تا پول در بیاوریم. اما بعد از مدتی هر کدام به کارهای دیگر مشغول شدیم.

روی چقدر کار می کنی؟ ۳۰ هزار تومان، برخی از افرادی که وزن کش می کنم پول پرداخت نمی کنند.

مبلغی پس انداز داری؟ با خنده از سر ذوق آره! حدود ۱۵۰ هزار تومان! می خواهم کفش بخرم.

چه آرزویی داری؟ زیاد هستند( انگشت به دهان)، مثلا هر روز موز بخورم!

*خواهر و برادرهایت چند سال دارند؟ خواهرم پریسا(مستعار) ۱۷، رضا ۱۳ و سعید ۱۵ سال دارد.

کسی به شما کمک می کنذ؟ اره، همسایه ها، بعضی مواقع نیز خانمی به ما سرکشی و خوراکی می آورد.

اگر پول داشته باهاش چیکار می کنی؟ به خواهرم کمک می کردم تا دیگر برای کار کردن به خانه های مردم نرود!

صورتت چه طور شده؟ (با خنده) خونه سوسک های بزرگی دارد. صورتم را چنگ می زنند!

آرش در پایان دوست داشت می خواست؛ دوچرخه داشته باشد، درس بخواند و خلبان شود. همچنین  دلش برای مادرش تنگ شده بود و آرزو می کرد با (بعض) مادرش زنده بود و نوازشش می کرد.

۲۵۶ کودک کار در ایلام شناسایی شد

مدیرکل بهزیستی ایلام در گفت و گو با خبرنگار راسان خبر، گفت: با واگذاری طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان به بخش خصوصی از سال ۱۳۹۵ تعداد ۲۵۶ کودک کار در مرکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده شناسایی و پذیرش و از خدمات حمایتی مددکاری روانشناختی و مشاوره ای بهره مند گردیدند.

حسین نورعلیوند افزود: این مرکز با هدف توانمند سازی کودکان کار و خانواده هایشان تعداد ۲۵ نفر به سن ۱۸ سالگی رسیدند و پرونده هایشان بایگانی گردید. همچنین تعداد ۱۷ نفر بازگشت به تحصیل شرند و ۱۶ نفر از خانواده های کودکان از حمایت های مالی به منظور توانمند سازی بهره مند شده اند.

وی ادامه داد: هم اکنون تعداد ۱۶۳ پرونده در مرکز فعال و از خدمات تخصصی بهره مند می شوند. از این تعداد ۴۶ نفر مربوط به شناسایی و پذیرش سال ۱۴۰۰ است.

کودکان کار به گروهی از کودکان گفته می‌شود که به کار در بیرون از خانه اشتغال دارند. این نوع فعالیت طیف وسیعی از فعالیت‌ها از جمله انواع کار واقعی و کاذب، کارگری غیر حرفه‌ای، گدایی، واکس زدن، فروش کالاهای کم ارزش، و غیره را شامل می‌شود.

بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی می‌شوند. طبق این آمار ۱۲۰ میلیون نفر از آن‌ها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‌وقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی می‌کنند.

http://rasankhabar.ir/?p= 65080

انتهای پیام/

نویسنده:
سمیه آذرمهر، فعال رسانه ای ایلام
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان